Logo

یکی از راه های شناخت حجج الهی وصیت و یا نص می باشد که ما در اینجا به بررسی روایات پیرامون ان و خود وصیت رسول الله و ادعای سید احمد الحسن به ان میپردازیم

بسم الله الرحمن الرحیم

اللهم صل علی محمد و ال محمد الائمة و المهدیین و سلم تسلیما کثیرا

در قسمت راه شناخت حجت های الهی، بررسی کردیم که راه شناخت حجج الهی و تمیز دهنده مدعی دروغین از راستگو در سه چیز خلاصه میشود و انها : وصیت، علم و پرچم میباشند. اما در اینجا به ذکر بیشتر احادیث درباره با اینکه اولین از راه شناخت حجت های الهی، وصیت است میپردازیم.

عَنِ الْحَارِثِ بْنِ الْمُغِيرَةِ النَّضْرِيِّ قَالَ: (قُلْتُ لِأَبِي عَبْدِ اللَّهِ (ع) بِمَا يُعْرَفُ صَاحِبُ هَذَا الْأَمْرِ؟ قَالَ: بِالسَّكِينَةِ وَالْوَقَارِ وَالْعِلْمِ وَالْوَصِيَّة ) 

مغيره نضرى گوید: (به حضرت صادق عليه السّلام عرض كردم، صاحب اين امر با چه چیزی شناخته می شود؟ فرمود: با سنگينى و متانت و علم و وصيت ) 

بحار الأنوار الجامعة لدرر أخبار الأئمة الأطهار ج 25 ص 138، الخصال ج 1 ص 200 

وصیت به اولیای خدا از روزی که آدم (ع) آفریده شد آغاز و تا روز قیامت ادامه پیدا خواهد کرد، و همواره اولیای خدا با وصیت که قانون اول شناخت است شناخته می شوند، و هیچ کس به غیر از اولیای خدا نمی تواند آن را ادعاء کند، زیرا برای ولی خدا به ذخیره گذاشته شده است، و حاشاه سبحانه که به فرد مبطلی اجازه دهد مدعی آن شود، و این قانونی که هزاران سال جریان داشت را بشکند.

عن أبي عبد الله (ع) في خبر طويل قال: ( ... يعرف صاحب هذا الأمر بثلاث لا تكون في غيره: هو أولى الناس بالذي هو قبله، وهو وصيّه وعنده سلاح رسول الله ووصيته )
نقل از ابی عبدالله (ع) فرمود: (صاحب امر را با سه نشانه می توان شناخت که در غیر او نیست او سزاوارترین فرد به شخص قبل از خود می باشد، او وصی می باشد، سلاح رسول الله و وصیتش را داشته باشد ) 

الكافي: ج1 ص428

امیر المؤمنین (ع ) آن را ذکر کرده و از امور خاص و منحصر به فرد خلفای الهی شمرده و فرمود: لا یُقَاسُ بِآلِ مُحَمَّد مِنْ هَذِهِ الْأُمَّةِ أَحَدٌ وَلا یُسَوَّى بِهِمْ مَنْ جَرَتْ نِعْمَتُهُمْ عَلَیْهِ أَبَداً هُمْ أَسَاسُ الدِّینِ وَ عِمَادُ الْیَقِینِ إِلَیْهِمْ یَفِیءُ الْغَالِی وَبِهِمْ یُلْحَقُ التَّالِی وَلَهُمْ خَصَائِصُ حَقِّ الْوِلایَةِ وَفِیهِمُ الْوَصِیَّةُ وَالْوِرَاثَةُ
هيچ كس با مرتبه و مقام خاندان پيامبر از اُمّت اسلامى سنجيده نمى شود و هيچ گاه كسانى كه خود مشمول نعمت هاى اهل بيت هستند، با خود آنان برابر نمى شوند؛ آنان اساس دین و ستون یقین هستند، هر که از حدّ در گذرد به آنان بازگردد، و آن که وامانده، بديشان پيوندد. حقّ ولايت خاص ايشان است و وصيّت و ميراث مخصوص آنان 

بحار الأنوار: ج23 ص117.


وصیت مقدس، متنی است که خلیفه ى الهی در آن با نام صریح توسط آن شناخته می شود، و متن تشخيصى، دليلى روشن و حجتی کامل و کافی برای اثبات حقانیّت صاحبش است، خداوند تعالی در مورد تمام آنچه که عیسی (ع) آورده و از جمله بشارت به اسم رسول الله می فرماید ﴿وَمُبَشِّراً بِرَسُولٍ يَأْتِي مِن بَعْدِي اسْمُهُ أَحْمَدُ فَلَمَّا جَاءهُم بِالْبَيِّنَاتِ قَالُوا هَذَا سِحْرٌ مُّبِينٌ﴾، و بشارت دهنده ای به فرستاده‏اى كه پس از من مى‏ آيد و نام او احمد است بشارتگرم، پس وقتى براى آنان دلايل روشن آورد گفتند اين سحرى آشكار است. پس اگر وصیت دليلى روشن بوده، در این صورت کسی جز صاحبش نمی تواند ادعای آن را بکند و الا هرگز دليلى روشن نخواهد بود.

و وصیت کسی جز صاحبش آن را ادعا نمی کند؛ زیرا آن کتابی بازدارنده از هر گونه لغزش می باشد همانگونه که محمد (ص) به آن وعده داده است: (برایم صحیفه و دواتی بیاورید تا کتابی برایتان بنویسم که بعد از آن هرگز گمراه نخواهيد شد)، در حالیکه اگر امکان دستیابی به آن برای کسی غیر از صاحبش فراهم می بود و با آن بر مردم احتجاج می کرد قطعاً مایه ى گمراهی مردم می شد، و این امر خلاف وعده ى رسول الله (ص) است و بلا نسبت ايشان كه غير ممكن است خلاف وعده عمل كند.

و مانند کلام فرزندش صادق از آل محمد (ص) که فرمود:

 (یَا مَنْ خَصَّنَا بِالْکَرَامَةِ وَخَصَّنَا بِالْوَصِیَّةِ وَوَعَدَنَا الشَّفَاعَةَ وَأَعْطَانَا عِلْمَ مَا مَضَى وَمَا بَقِیَ وَجَعَلَ أَفْئِدَةً مِنَ النَّاسِ تَهْوِي إِلَیْنَا وَجَعَلَنَا وَرَثَةَ الأَنْبِيَاءِ
اى كسى كه ما را به كرامت و وصايت ممتاز كرد و به ما وعده ى شفاعت داد و علم گذشته و آينده را به ما عطاء نمود و دل هاى برخى از مردم را به ما متمايل ساخت و ما را وارثان انبیاء قرار داد 

بصائر الدرجات: ص149 

ادعای آن توسط شخصی گمراه یعنی اینکه همیشه آن راه رساندن به صاحب حق نمی باشد، و امام (ع) از به گمراهی کشاندن مردم و خلاف وعده مبراء است. و وصیت را کسی جز صاحبش ادعا نمی کند؛ زیرا

امام رضا (ع) در برابر علمای یهود و نصاری، حق جدّش رسول الله (ص) را از طریق متنهایی از کتبشان با اسم ایشان را ثابت کرد، پس بهانه جویی کردند و گفتند: از کجا معلوم که آن محمد یاد شده همان محمد جدّ شماست؟ پس حضرت فرمود: با شک و تردید احتجاج نمودید!  یا بعد از آیا خداوند قبل خلقت آدم تا این روز، پیامبری را مبعوث کرده که نامش محمد باشد؟ و یا در کتبی که خداوند بر تمام انبیاء نازل کرده، نامی غیر از محمد می یابید؟ پس در پاسخ خاموش ماندند - بحار الأنوار:  ج49 ص75.

پس امام (ع) عدم ادعای کسی غیر از صاحب اسم و اوصاف مذکور در کتبشان را دلیلی بر مصداق بارز و اصلی اوصاف (محمد) قرار داد، آن هم تنها با ادعای وصیت و فرموده ی ایشان که: او صاحب حق است، و به عبارت دیگر وصیت مشخص را کسی جز صاحبش ادعا نمی کند. و این پاسخ، دقیقاً همان پاسخی است که به شک کنندگان امروز داده می شود که می گویند: (از کجا معلوم که احمد الحسن همان احمد مذکور در وصیت است).
و وصیت را کسی جز صاحبش ادعا نمی کند؛ زیرا اگر مؤمنی تاریخ دعوتهای الهی تا زمان آدم را مورد مطالعه قرار دهد، مدعی باطلی را نمی یابد که با ذکر اسمش در وصیت خلیفه ی سابق، مردم را مورد احتجاج قرار داد، آری، کسانی هستند که ادعای نبوت و امامت کردند، امثال مُسَیلمه و سُجاح و غیر آنها، اما هرگز کسی از آنها را نمی یابیم که وصیت خلیفه ی سابق بر خود را آشکار ساخت تا بگوید این نام یاد شده در وصیت، نام من است.

آیا این همه کافی نیست تا اطمینان حاصل کنید که احمد الحسن با آشکار ساختن وصیّت جدّش رسول الله (ص) که در آن نامش یاد شده و به ثبوت رسیده و احتجاجش با آن بر شما در ادعای خود صادق است، و بعد از این همه چگونه انسان به نفوذِ شک و تردید در سینه اش اجازه می دهد تا در پی آن عذر و بهانه ای بتراشد؟

اما حدیث وصیت رسول الله صلی الله علیه و اله و سلم :

عن جماعه عن أبی عبد اللّه الحسین بن علیّ بن سفیان البزوفریّ عن علیّ بن سنان الموصلیّ العدل عن علیّ بن الحسین عن أحمد بن محمّد بن الخلیل عن جعفر بن أحمد المصریّ عن عمّه الحسن بن علیّ عن أبیه عن أبی عبد اللّه جعفر بن محمّد عن أبیه الباقر عن أبیه ذی الثّفنات سیّد العابدین عن أبیه الحسین الزّکیّ الشّهید عن أبیه أمیر المؤمنین قال: قال رسول اللّه صلّى اللّه علیه و آله فی اللّیله الّتی کانت فیها وفاته لعلیّ علیه السّلام: (یا أبا الحسن أحضر صحیفه ودواه فأملى رسول اللّه صلّى اللّه علیه وآله وصیّته حتّى انتهى إلى هذا الموضع فقال: یا علیّ إنّه سیکون بعدی إثنا عشر إماماً، ومن بعدهم إثنا عشر مهدیّا و أنت یا علیّ أوّل الإثنی عشر الإمام؛ سمّاک فی سمائه علیّاً المرتضى وأمیر المؤمنین والصّدّیق الأکبر والفاروق الأعظم والمأمون المهدیّ، فلا تصلح هذه الأسماء لأحد غیرک. یا علیّ أنت وصیّی على أهل بیتی حیّهم ومیّتهم وعلى نسائی؛ فمن ثبّتّها لقیتنی غداً، ومن طلّقتها فأنا منها بری‏ء لم ترنی ولم أرها فی عرصه یوم القیامه، وأنت خلیفتی على أمّتی من بعدی. فإذا حضرتک الوفاه فسلّمها إلى ابنی الحسن البرّ الوصول، فإذا حضرته الوفاه فلیسلّمها إلى ابنی الحسین الزّکیّ الشّهید المقتول، فإذا حضرته الوفاه فلیسلّمها إلى ابنه سیّد العابدین ذی الثّفنات علیّ، فإذا حضرته الوفاه فلیسلّمها إلى ابنه محمّد باقر العلم، فإذا حضرته الوفاه فلیسلّمها إلى ابنه جعفر الصّادق، فإذا حضرته الوفاه فلیسلّمها إلى ابنه موسى بن جعفر الکاظم، فإذا حضرته الوفاه فلیسلّمها إلى ابنه علیّ الرّضا، فإذا حضرته الوفاه فلیسلّمها إلى ابنه محمّد التّقیّ، فإذا حضرته الوفاه فلیسلّمها إلى ابنه علیّ النّاصح، فإذا حضرته الوفاه فلیسلّمها إلى ابنه الحسن الفاضل، فإذا حضرته الوفاه فلیسلّمها إلى ابنه محمّد المستحفظ من آل محمّد علیهم السّلام، فذلک إثنا عشر إماماً، ثمّ یکون من بعده إثنا عشر مهدیّاً؛ فإذا حضرته الوفاه فلیسلّمها إلى ابنه أوّل المقرّبین له ثلاثه أسامی اسم کاسمی واسم أبی، و هو عبداللّه وأحمد والاسم الثّالث المهدیّ وهو أوّل المؤمنین).

از جماعتی از ابی عبدالله الحسین بن علی بن سفیان بزوفری از علی بن سنان موصلی عدل از علی بن الحسین از احمد بن محمد بن خلیل از جعفر بن احمد مصری از عمویش حسن بن علی از پدرش از ابی عبدالله جعفر بن محمد امام صادق (ع) از پدرش امام باقر (ع) از پدرش امام زین العابدین از پدرش امام حسین سید الشهداء (ع) از پدرش امیر مؤمنان علی علیه السّلام از رسول خدا صلّى اللَّه علیه و آله روایت کرده که آن حضرت در همان شبى که رحلتش واقع شد به على علیه السّلام فرمود:

«اى ابا الحسن کاغذ و دواتى بیاور و حضرت رسول اکرم (ص) وصیت خود را املاء فرمود و على (ع) می‌نوشت تا بدین جا رسید که فرمود: یا على! بعد از من دوازده امام و بعد از آنها دوازده مهدى هستند. پس تو یا على اولین دوازده امام هستی. خداوند تو را در آسمان به این نام‌ها نامیده است: علی مرتضی، امیر المؤمنین، صدیق اکبر، فاروق اعظم، مأمون و مهدی و هیچ کس غیر از تو صلاحیت این اسامی را ندارد.

اى على تو وصى من بر خاندانم -مرده و زنده‌ی آن‌ها- و نیز وصى بر زنانم هستى، هر کدام از آنها را که تو به همسری من باقی گذاری، فردای قیامت مرا می‌بیند و هر کدام را که طلاق دادی من از او بیزارم هستم و هیچ وقت مرا نمی‌بیند؛ و من نیز او را در صحرای قیامت نخواهم دید. و تو پس از من خلیفه و جانشین من بر امتم هستى،

هرگاه زمان وفاتت رسید (خلافت) را به فرزندم حسن واگذار کن، که او برِّ وَصول است (برّ به معنى نیکوکار و وَصول به معنى بسیار پیوند کننده بین خویشان).
و هرگاه او وفاتش رسید آن (خلافت) را به فرزندم حسین زکىّ شهید مقتول واگذار کند،
و هرگاه هنگام وفات‏ حسین رسید آن (خلافت) را به فرزندش سید العابدین ذى الثّفنات (صاحب پینه‌ها) على واگذار کند،
و هرگاه هنگام وفات او رسد آن (خلافت) را به فرزندش محمد باقر العلم واگذار کند،
و چون وفات او رسد آن (خلافت) را به فرزندش جعفر صادق واگذار کند،
و چون وفات او فرا رسد آن (خلافت) را به فرزندش موسى بن جعفر کاظم واگذار کند،
و چون وفات او فرا رسد آن (خلافت) را به فرزندش على الرضا واگذار کند،
و چون وفات او فرا رسد آن (خلافت) را به فرزندش محمد تقى واگذار کند،
و چون هنگام وفات او رسد آن (خلافت) را به فرزندش على ناصح واگذار کند،
و چون وفات او رسد آن (خلافت) را به فرزندش حسن فاضل واگذار کند،
و چون وفات او برسد آن (خلافت) را به فرزندش محمد که ذخیره شده از آل محمّد (ص) است، تسلیم می‌کند، و اینها دوازده امام می‌باشند،

سپس بعد از ایشان دوازده مهدی است. پس وقتی‌که وفات او رسید آن (خلافت) را به فرزندش که اولین مقربین (مهدیین) است می‌سپارد که براى او سه نام است؛ یک نامش مانند نام من، و نام دیگرش نام پدر من است و آنها عبدالله و احمد هستند، و نام سومش مهدى است و او اولین مؤمنین است.»

منابع حدیث وصیت پیامبر (ص) در شب وفاتشان

  • الغیبه الطوسی ص ۱۵۰ ح ۱۱۱.
  • بحار الأنوار ج ۳۶ ص ۲۶۰ ح ۸۱.
  • بحار الأنوار ج ۵۳ ص ۱۴۷ ح ۶ – مختصر.
  • غایه المرام ج ۲ ص ۲۴۱.
  • مختصر بصائر الدرجات ص ۳۹.
  • إثبات الهداه ج ۱ ص ۵۴۹ ح ۳۷۶.
  • الایقاظ من الهجعه ص ۳۹۳.
  • العوالم عبدالله البحرانی ج ۳ ص ۲۳۶ ح ۲۲۷.
  • نوادر الاخبار الفیض الکاشانی ص ۲۹۴.
  • مکاتیب الرسول الشیخ المیانجی ج ۲ ص ۹۶.
  • تاریخ ما بعد الظهور ص ۶۴۱

 

سید احمد الحسن، اولین کسی بود که به این وصیت ادعا کرد و بنا بر کلام اهل بیت علیهم السلام مدعی دروغین نمیتواند به ان ادعا کند. چرا که رسول الله صلی الله علیه و اله و سلم این نوشته را به نوشته بازدارنده از گمراهی وصف کردند.

برای اطلاع بیشتر به کتاب وصیت نوشته بازدارنده از گمراهی نوشته سید احمد الحسن مراجعه کنید.