Logo

چگونه حجت خدا بشناسیم بررسی راه شناخت حجت خدا و تشخیص مدعی راستگو از دروغگو از کلام خدا و اهل بیت علیهم السلام ایا حجت خدا با وصیت و علم و پرچم شناخته میشود و چرا

همان‌طور که می‌دانیم خداوند متعال، شناخت و بیعت و تبعیت از خلفایش را در زمین بر تمام بندگانش واجب فرموده است؛ و نیز هر کس را که از خلفایش سرپیچی و آن‌ها را تکذیب کند، برای همیشه اهل جهنم خواهد کرد.

حال آیا ممکن است خداوندی که با بندگانش رئوف و رحیم است و حکمتش بر همگان روشن است، این امر را بر بندگانش واجب گرداند، درحالی‌که راهی برای شناخت خلفایش در زمین، برای آن‌ها قرار نداده باشد؟! بلکه قطعاً خداوند متعال، این راه و قانونی را که برای شناخت خلفایش وضع کرده است، حتی از ابتدا و قبل از آمدن اولین خلیفه‌اش در زمین، برای بندگانش روشن کرده است.

راه شناخت خلفای خداوند از قرآن و احادیث اهل بیت علیهم‌السلام

این قانون قبل از آمدن اولین خلیفه‌ی خدا بر روی زمین، یعنی حضرت آدم (ع) برای همگان به‌روشنی بیان شده است؛ و این قانون در کتاب مبین خداوند سبحان، یعنی قرآن کریم نیز ذکر شده است. داستان به خلافت گماشتن حضرت آدم (ع) و راهی که خداوند متعال در همان ابتدا برای شناخت حقانیت آدم (ع) و نیز بقیه‌ی خلفایش تا به ابد قرار داده است در قرآن موجود است.

۱. نص یا وصیت

اولین علامت و قانونی که حجج الهی و خلفای خداوند متعال با آن شناخته می‌شوند، نص یا وصیت است. همان‌گونه که می‌بینیم، خداوند متعال در ابتدا با نص و وصیتی که به حضرت آدم (ع) می‌کند، حقانیت او را در خلال این نص و وصیت متذکر می‌شود.

وَإِذْ قَالَ رَبُّکَ لِلْمَلاَئِکَهِ إِنِّی جَاعِلٌ فِی الأَرْضِ خَلِیفَهً. (البقره:۳۰)
«و زمانی که پروردگار تو به فرشتگان گفت من در زمین جانشین قرار می‌دهم.»

نص یا وصیت به‌عنوان راه و علامتی همیشگی برای شناخت خلفای خداوند است؛ اما به این شکل که از بعد از حضرت آدم (ع)، خلفایی که البته تا به ابد از جانب خداوند سبحان انتخاب می‌شوند، توسط خلفای قبل از آن‌ها معرفی می‌شوند. یا بهتر است بگوییم که هر خلیفه‌ای، به خلفای بعد از خود نص یا وصیت می‌کند.

احتجاج و دلیل آوردن به نص و وصیت را حتی در خود پیامبر بزرگوار اسلام حضرت محمد رسول الله (ص) می‌بینیم که حتی به این مسئله در خود قرآن نیز اشاره شده است:

وَإِذْ قَالَ عِیسَى ابْنُ مَرْیَمَ یَا بَنِی إِسْرَائِیلَ إِنِّی رَسُولُ اللَّهِ إِلَیْکُم مُّصَدِّقًا لِّمَا بَیْنَ یَدَیَّ مِنَ التَّوْرَاهِ وَمُبَشِّرًا بِرَسُولٍ یَأْتِی مِن بَعْدِی اسْمُهُ أَحْمَدُ فَلَمَّا جَاءهُم بِالْبَیِّنَاتِ قَالُوا هَذَا سِحْرٌ مُّبِینٌ. (الصف:۶)
«و زمانی که عیسی بن مریم گفت: ای بنی‌اسرائیل به‌درستی که من فرستاده‌ی خداوند به سوی شما هستم که این تورات که در مقابل من است تصدیق می‌کنم و بشارت می‌دهم به فرستاده‌ای که بعد از من می‌آید که اسمش احمد است. پس زمانی که با این بینات و دلایل روشن به سویشان آمد گفتند که این سحری آشکار است.»

همان‌طور که دیدیم، خداوند متعال از دلایل روشن و بیناتی که برای رسولش حضرت محمد (ص) قائل می‌شود، نص و وصیتی است که عیسی بن مریم (ع) به او کرده است.
پس برای ما روشن می‌شود که خلفای خداوند که بعد از رسول الله (ص) هستند نیز با نص و وصیت رسول الله (ص) شناخته می‌شوند.

۲. علم و حکمت

دومین راه برای شناخت حجت‌های خداوند و خلفایش، علم و حکمت است. البته علم و حکمتی که خداوند سبحان به آن‌ها داده است. نه علمی که اکتسابی باشد و شخصی با خواندن و مطالعه کردن در کتب دینی و غیره به دست آورد. همچنین باید بگوییم که این علم در امور دینی و اخروی است و علومی مانند علم توحید و کتب آسمانی و ملکوت آسمان و امثال این‌ها را شامل می‌شود.
این امر از همان قضیه‌ی اولین خلیفه و حجت خداوند در زمین، یعنی حضرت آدم (ع) روشن می‌شود.

وَعَلَّمَ آدَمَ الأَسْمَاء کُلَّهَا ثُمَّ عَرَضَهُمْ عَلَی الْمَلاَئِکَهِ فَقَالَ أَنبِئُونِی بِأَسْمَاء هَؤُلاء إِن کُنتُمْ صَادِقِینَ. (البقره:۳۱)
«و همه‌ی نام‌ها را به آدم آموخت، سپس آن‌ها را بر فرشتگان عرضه داشت و گفت اگر راست می‌گویید به من از نام‌های ایشان خبر دهید.»

در این آیه به خوبی آنچه گفتیم روشن شده است. اولاً این خداوند است که علم را به آدم (ع) می‌دهد. در ثانی این علم، در اینجا به‌عنوان مثال، علم اسماء الله سبحانه وتعالی است.

درباره‌ی دیگر خلفای خداوند نیز در قرآن، به احتجاج آن‌ها به علم و حکمتی که خداوند به آن‌ها داده است، اشاره شده است.

یَا أَبَتِ إِنِّی قَدْ جَاءنِی مِنَ الْعِلْمِ مَا لَمْ یَأْتِکَ فَاتَّبِعْنِی أَهْدِکَ صِرَاطًا سَوِیًّا. (مریم:۴۳)
ابراهیم (ع) گفت: «ای پدر به‌درستی که برای من علمی آمده است که برای تو نیامده است. پس از من تبعیت کن تا تو را به راه راست هدایت کنم.»

در این آیه‌ی کریمه نیز دیدیم که حضرت ابراهیم (ع) به علمی که برایش آمده است، احتجاج می‌کند و دلیل می‌آورد. آنچه باز هم از این آیه روشن می‌شود، این است که حضرت ابراهیم (ع) می‌گوید که این علم برایش آمده است؛ یعنی خداوند به او علمی داده است که به دیگران نداده است.

وَلَمَّا بَلَغَ أَشُدَّهُ وَاسْتَوَى آتَیْنَاهُ حُکْمًا وَعِلْمًا وَکَذَلِکَ نَجْزِی الْمُحْسِنِینَ. (القصص:۱۴)
«و هنگامی‌که (موسی ع) نیرومند و کامل شد به او حکمت و علم عطا کردیم و این‌چنین ما نیکوکاران را پاداش می‌دهیم.»

درباره‌ی حضرت موسی (ع) نیز می‌بینیم که خداوند متعال، زمانی که می‌خواهد او را مبعوث کند، به او علم و حکمتی از جانب خودش عطا می‌کند و می‌فرماید که ما به او علم و حکمت عطا کردیم.

وَلَمَّا جَاء عِیسَى بِالْبَیِّنَاتِ قَالَ قَدْ جِئْتُکُم بِالْحِکْمَهِ وَلِأُبَیِّنَ لَکُم بَعْضَ الَّذِی تَخْتَلِفُونَ فِیهِ فَاتَّقُوا اللَّهَ وَأَطِیعُونِ. (الزخرف:۶۳)
«و زمانی که عیسی با بینات و دلایل روشن آمد، گفت: به‌درستی که با حکمت به‌سوی شما آمده‌ام تا بعضی از آنچه که در آن اختلاف دارید را برایتان روشن کنم. پس تقوای خداوند را پیشه کنید و از من اطاعت کنید.»

همچنین خداوند متعال وقتی در قرآن می‌فرماید که عیسی (ع) با بینات و دلایل روشن آمد، حکمت و علمی را که عیسی (ع) با آن آمد، از دلایل روشن و بینات معرفی می‌کند.
بنابراین دلیل دوم بر حقانیت خلفای خداوند که بعد از رسول الله (ص) هستند نیز، علم و حکمت است.

۳. دعوت به حاکمیت خداوند

سومین راهی که خداوند متعال برای شناخت خلفایش در زمین قرار داده است، «حاکمیت خداوند» است؛ یعنی خلیفه‌ی خداوند کسی است که اقرار و دعوت به حاکمیت الله می‌کند و حاکمیت‌های دیگر مانند شورا و انتخابات و حاکمیت مردم را رد می‌کند؛ یعنی حق خودش و دیگر خلفای خداوند را به مردم گوشزد می‌کند؛ و روشن می‌نماید که این خداوند است که حاکم را انتخاب و منصوب می‌کند؛ و حاکمانی را که خداوند، آن‌ها را برای حکومت بر مردم قرار داده است را برای آن‌ها مشخص می‌کند.

در همان ابتدا و در زمان قرار دادن اولین خلیفه در زمین (حضرت آدم (ع))، خداوند متعال این راه شناخت و نیز این امر را اثبات می‌گرداند و تمام بندگانش را امر به سجده به خلیفه‌اش در زمین می‌کند. سجده یعنی خضوع و اطاعت از خلیفه الله؛ یعنی خلیفه‌ی خداوند، حاکم و امیر بر تمام بندگان خداوند متعال است.

وَإِذْ قُلْنَا لِلْمَلاَئِکَهِ اسْجُدُواْ لآدَمَ فَسَجَدُواْ إِلاَّ إِبْلِیسَ أَبَی وَاسْتَکْبَرَ وَکَانَ مِنَ الْکَافِرِینَ. (البقره:۳۴)
«و چون به فرشتگان گفتیم بر آدم سجده کنید، همه سجده بردند جز ابلیس که سرکشی کرد و تکبر ورزید و از کافران شد.»

در اثبات اینکه علم و حکمت از راه‌های شناخت حجج الهی است، درباره حضرت ابراهیم (ع)، به آیه‌ای اشاره کردیم که ایشان (ع) برای اثبات خلافتش، با علمی که از جانب خداوند متعال برایش آمده است احتجاج می‌کند. در همان آیه، احتجاج حضرت ابراهیم (ع) به حاکمیت خدا نیز ذکر شده است؛ و آن دعوت ابراهیم (ع) به تبعیت از او به‌عنوان خلیفه‌ی خدا و حاکمی که خداوند اطاعتش را بر مردم واجب فرموده است، می‌باشد.

یَا أَبَتِ إِنِّی قَدْ جَاءنِی مِنَ الْعِلْمِ مَا لَمْ یَأْتِکَ فَاتَّبِعْنِی أَهْدِکَ صِرَاطًا سَوِیًّا. (مریم:۴۳)
ابراهیم (ع) گفت: «ای پدر به‌درستی که برای من علمی آمده است که برای تو نیامده است. پس از من تبعیت کن تا تو را به راه راست هدایت کنم.»

همچنین در آیه‌ای که خداوند متعال به دلایل روشن و بینات حضرت عیسی (ع) اشاره می‌کند، حاکمیت خداوند نیز دلیلی بر حقانیت عیسی (ع) است؛ و آن، ذکر حاکمیت خداوند و اینکه حضرت عیسی (ع) حاکمی است که خداوند انتخاب کرده است و اطاعتش بر مردم واجب است، می‌باشد.

وَلَمَّا جَاء عِیسَى بِالْبَیِّنَاتِ قَالَ قَدْ جِئْتُکُم بِالْحِکْمَهِ وَلِأُبَیِّنَ لَکُم بَعْضَ الَّذِی تَخْتَلِفُونَ فِیهِ فَاتَّقُوا اللَّهَ وَأَطِیعُونِ. (الزخرف:۶۳)
«و زمانی که عیسی با بینات و دلایل روشن آمد، گفت: به‌درستی که با حکمت به‌سوی شما آمده‌ام تا بعضی از آنچه که در آن اختلاف دارید را برایتان روشن کنم. پس تقوای خداوند را پیشه کنید و از من اطاعت کنید.»

پس با توجه به آیات قرآن، متوجه شدیم که راه شناخت خلفای خداوند عبارتند از: ۱- نص یا وصیت، ۲- علم و حکمت ۳- پرچم البیعه لله یا حاکمیت خداوند و دعوت به آن.
اکنون راه شناخت حجج الهی و صاحب‌الامر را از کلام اهل‌بیت (ع) خواهیم شناخت؛ که البته همان قانونی است که در قرآن نیز ذکر شده است.

«وصیت» و «علم» و «حاکمیت خدا» در احادیث اهل بیت علیهم‌السلام

همان‌طور که می‌دانیم، احادیث فراوانی درباره‌ی راه شناخت صاحب‌الامر یا امام و یا خلیفه خداوند از اهل بیت (ع) در کتب معتبر ما ذکر شده است.

عن أبی جعفر علیه السلام قال: ما أشکل علیکم فلم یشکل علیکم عهد نبی الله صلى الله علیه وآله ورایته وسلاحه … وإیاک وشذاذ من آل محمد علیهم السلام، فان لآل محمد وعلی رایه ولغیرهم رایات، فالزم الارض ولا تتبع منهم رجلا أبدا حتى ترى رجلا من ولد الحسین معه عهد نبی الله ورایته وسلاحه.
امام باقر (ع) فرمود: «هر چیزی برای شما ایجاد اشکال یا شبهه کند، وصیت و پرچم و سلاح پیامبر خدا (ص)، جای هیچ‌گونه شبهه و اشکال برایتان باقی نمی‌گذارد … بر حذر باشید از کسانی که خود را به دروغ به آل محمد (ع) نسبت می‌دهند؛ زیرا که برای آل محمد و علی (ع) یک پرچم و برای دیگران پرچم‌ها است. پس در جای خودت ثابت باش و از هیچ‌کس ابداً تبعیت نکن تا مردی را از فرزندان حسین (ع) ببینی که با او وصیت رسول خدا (ص) و پرچم او و سلاح او باشد». (تفسیر العیاشی ج ۱ ص ۶۴. بحار الأنوار ج ۵۲ ص ۲۲۲. إلزام الناصب ج ۲ ص ۹۶)

در حدیث فوق می‌بینیم که امام باقر (ع) با وجود آگاهی به اینکه پرچم‌های باطل و مدعیان دروغینی در آخرالزمان وجود دارند، اما این راه شناخت را کاملاً مورد اطمینان و به‌گونه‌ای ذکر می‌کنند که هیچ‌کس نمی‌تواند با دیدن این مشخصات، اشکالی برایش پیش بیاید، یا اینکه بخواهد به اشکال‌تراشی و بهانه‌جویی روی بیاورد. آن علامت‌ها و مشخصات، سه نشانه هستند که وصیت رسول الله (ص) و پرچم رسول خدا (ص) و سلاح رسول الله (ص) می‌باشند.

معنی و مفهوم وصیت را که در آیات قرآن شناختیم و طبیعتاً صاحب این امر در آخرالزمان، باید با وصیت رسول الله (ص) دلیل آورده و احتجاج کند. در مورد پرچم رسول الله (ص) نیز باید بگوییم که پرچم رسول خدا (ص) و علی (ع) و آل محمد و علی (علیهم‌السلام)، طبق این حدیث، واحد است؛ و آن، پرچم البیعه لله یا حاکمیت خدا می‌باشد. ان‌شاءالله در ادامه، این امر برای ما با احادیث اهل بیت (علیهم السلام) روشن خواهد شد. به همین شکل درباره‌ی سلاح رسول الله (ص) که همان علم و حکمت است نیز در احادیث بعدی به آن پی خواهیم برد.

در حدیث بعدی از امام صادق (ع) خواهیم دید که ایشان نیز به وصیت و سلاح رسول الله (ص)، به‌عنوان علامت‌های شناخت صاحب‌الامر اشاره می‌کنند.

عن أبی عبدالله علیه‌السلام قال: یعرف صاحب هذا الامر بثلاث خصال لا تکون فی غیره، هو أولى الناس بالذی قبله وهو وصیه، وعنده سلاح رسول الله صلى الله علیه وآله، ووصیته.
امام صادق (ع) فرمود: «صاحب این امر با سه خصوصیت شناخته می‌شود که در هیچ‌کس جز او نیست. او نزدیک‌ترین مردم به کسی که قبل از اوست می‌باشد و او وصی‌اش است. با او سلاح رسول الله (ص) است. با او وصیت رسول الله (ص) می‌باشد». (الکافی ج ۱ ص ۳۷۹. بصائر الدرجات ص ۲۰۲)

در این حدیث نیز امام صادق (ع) می‌فرمایند که این مشخصات در هیچ‌کس جز صاحب این امر نخواهد بود؛ یعنی نشانه‌های منحصربه‌فرد که در هیچ‌کس جز صاحب‌الامر نیست؛ و مفهوم آن این است که قابل جعل کردن نیستند. پس ما باید شخصی را که با این مشخصات دلیل می‌آورد، قبول کنیم. یک علامت نیز به این مشخصات اضافه شده است؛ یعنی آن شخص باید وصی نفر قبل از خود باشد که ان‌شاءالله برای همه ما امری روشن است.

اکنون به حدیث بعدی توجه می‌کنیم که باز هم به همان علامت‌هایی که ذکر شد، اشاره می‌کند.

عن عبد الاعلى قال: قلت لابی عبدالله علیه‌السلام: المتوثب على هذا الامر، المدعی له، ما الحجه علیه؟ قال: یسأل عن الحلال والحرام، قال: ثم أقبل علی فقال: ثلاثه من الحجه لم تجتمع فی أحد إلا کان صاحب هذا الامر، أن یکون أولى الناس بمن کان قبله، ویکون عنده السلاح، ویکون صاحب الوصیه الظاهره.
عبد الاعلی گوید: به امام صادق (ع) گفتم: چه حجتی (دلیلی) بر مدعی صاحب این امر است؟ فرمود: از حلال و حرام سؤال شود. سپس به‌سوی من آمد و فرمود: «سه حجت (نشانه) است که هرگز در غیر از صاحب این امر جمع نخواهد شد. او نزدیک‌ترین مردم به کسی که قبل از او است می‌باشد؛ و سلاح نزد او می‌باشد؛ و صاحب وصیت آشکار باشد». (الکافی ج ۱ ص الخصال ص ۱۱۷. بحار الانوار ج ۲۵ ص ۱۳۸)

در این حدیث از امام صادق (ع) نیز دیدیم که ایشان فرمودند: این خصوصیات جر در صاحب این امر نخواهد بود. همچنین می‌بینیم که امام صادق (ع) می‌فرمایند: صاحب‌الامر باید با وصیتی آشکار ادعایش را اثبات کند؛ یعنی وصیتی که در دسترس مردم باشد. نه اینکه کاغذ یا صحیفه‌ای به مردم نشان دهد و بگوید این وصیت است؛ یعنی وصیت موردنظر، در صندوقچه یا غار یا زیرزمین نیست که آن را خارج کند و به مردم نشان دهد. بلکه وصیت ظاهره و آشکار و برای مردم قابل‌دسترسی می‌باشد؛ سبحان‌الله، این امر نشان می‌دهد که وصیت برای صاحب‌الامر حفظ خواهد شد، حتی اگر در دستان مردم موجود باشد.

عن هشام بن سالم وحفص بن البختری عن أبی عبد الله علیه‌السلام قال: قیل له: بأی شئ یعرف الامام؟ قال: بالوصیه الظاهره وبالفضل.
هشام بن سالم و حفص بن بختری از امام صادق (ع) گوید: به ایشان گفته شد: «امام چگونه شناخته می‌شود؟» امام صادق (ع) فرمود: «با وصیت آشکار و با فضیلت». (الکافی ج ۱ ص ۲۸۴)

در این حدیث نیز مجدداً می‌بینیم که امام صادق (ع) فرمودند که امامت با وصیت آشکار اثبات می‌شود. در احادیث بعدی خواهیم دید که از خود کلمه‌ی علم به‌صورت صریح، به‌عنوان علامت و دلیل صاحب‌الامر بودن نیز اشاره شده است.

عن الحارث بن المغیره النصری قال: قلت لابی عبد الله علیه‌السلام: بم یعرف صاحب هذا الامر؟ قال: بالسکینه والوقار والعلم والوصیه.
حارث بن مغیره نصری گفت: به امام صادق (ع) گفتم: «صاحب این امر با چه چیزی شناخته می‌شود؟» فرمود: «با سنگینی و وقار و علم و وصیت». (بصائر الدرجات ص ۵۰۹. الامامه والتبصره ص ۱۳۸. الخصال ص ۲۰۰. بحارالانوار ج ۲۵ ص ۱۳۸)

در این حدیث دیدیم که امام صادق (ع)، به وصیت و علم به‌عنوان دلایل صاحب‌الامر برای اثبات ادعایش، اشاره فرمودند. همچنین امام رضا (ع) نیز این مورد را ذکر می‌کنند:

عن الحسن بن الجهم قال: حضرت مجلس المأمون یوما وعنده علی بن موسى الرضا علیه‌السلام، وقد اجتمع الفقهاء وأهل الکلام من الفرق المختلفه، فسأله بعضهم فقال له: یا بن رسول الله بأی شئ تصح الامامه لمدعیها؟ قال: بالنص والدلیل، قال له: فدلاله الامام فیما هی؟ قال: فی العلم واستجابه الدعوه.
حسن بن جهم گوید: «روزی در مجلس مأمون حاضر شدم و امام علی بن موسی‌الرضا (ع) نیز آنجا بودند؛ و فقها و اهل کلام از فرقه‌های مختلف جمع شده بودند. پس یکی از آن‌ها از ایشان (ع) سؤال کرده و به ایشان گفت: «ای پسر رسول خدا، چگونه امامتِ امام، برای مدعی بر آن اثبات می‌شود؟» امام رضا (ع) فرمود: «با نص یا وصیت و دلیل». به ایشان گفت: «دلیلِ امام در چیست؟» امام رضا (ع) فرمود: «در علم و مستجاب شدن دعا». (عیون اخبار الرضا (ع) ج ۲ ص ۲۱۶. بحارالانوار ج ۲۵ ص ۱۳۴)

در اینجا نیز دیدیم که امام رضا (ع) می‌فرمایند که اگر کسی ادعای امامت کند، با وصیت و علم، ادعایش اثبات می‌شود. اکنون در احادیث بعدی در کنار اینکه باز هم می‌بینیم که صاحب امر، با وصیت و سلاح شناخته می‌شود، برایمان روشن می‌شود که سلاح رسول الله (ص)، همان علم است.

عن أبی جعفر وأبى عبد الله علیهماالسلام قال: الامام یعرف بثلاث خصال، انه أولى الناس بالذی کان قبله، وعنده سلاح رسول الله صلى الله علیه وآله، وعنده الوصیه، وهو الذی قال الله تعالى: إِنَّ اللّهَ یَأْمُرُکُمْ أَن تُؤدُّواْ الأَمَانَاتِ إِلَى أَهْلِهَا (النساء:۵۸)، وقال: السلاح فینا بمنزله التابوت فی بنی إسرائیل، یدور الملک حیث دار السلاح کما کان یدور حیث دار التابوت.
امام باقر (ع) و امام صادق (ع) فرمودند: «امام با سه خصوصیت شناخته می‌شود. همانا او نزدیک‌ترین مردم به کسی که قبل از اوست می‌باشد؛ و نزد او سلاح رسول الله (ص) است؛ و وصیت با او می‌باشد. او همان کسی است که خداوند متعال فرمود: همانا خداوند به شما امر می‌کند که امانت‌ها را به صاحبش برسانید (النساء:۵۸)؛ و فرمودند: آن سلاح در ما، مانند تابوت است در بنی‌اسرائیل. مُلک در همان‌جایی است که سلاح باشد، همان‌گونه که همان‌جایی بود که تابوت باشد». (بصائر الدرجات ص ۲۰۰. تفسیر العیاشی ج ۱ ص ۲۴۹. بحارالانوار ج ۲۳ ص ۲۷۷)

در این حدیث که از دو امام، یعنی امام باقر (ع) و امام صادق (ع) ذکر شده است، می‌بینیم که به همان وصیت و سلاح رسول الله (ص) برای اثبات امامت یک شخص اشاره می‌کنند. نکته‌ای که باید در این حدیث به آن توجه کنیم، این است که «سلاح در اهل بیت (ع) مانند تابوت است در بنی‌اسرائیل». حدیث بعدی از امام رضا (ع) نیز شبیه حدیث فوق است.

عن ابن أبی نصر قال: قلت لابی الحسن الرضا علیه‌السلام: إذا مات الامام بم یعرف الذی بعده؟ فقال: للامام علامات، منها أن یکون أکبر ولد أبیه، ویکون فیه الفضل والوصیه، ویقدم الرکب فیقول: إلى من أوصى فلان؟ فیقال: إلى فلان، والسلاح فینا بمنزله التابوت فی بنی إسرائیل، تکون الامامه مع السلاح حیثما کان.
ابی نصر گوید: به امام ابی الحسن الرضا (ع) گفتم: «زمانی که امام از دنیا برود، چگونه کسی که بعد از او است شناخته می‌شود؟» امام رضا (ع) فرمود: «برای امام علامت‌هایی است. مثلاً اینکه فرزند بزرگ پدرش باشد؛ و فضیلت و وصیت در او باشد؛ و اگر سواری بیاید و بگوید: فلانی به چه کسی وصیت کرده است؟ به او گفته شود: به فلانی؛ و آن سلاح در ما، مانند تابوت است در بنی‌اسرائیل. امامت همراه سلاح است، هر کجا که باشد». (الکافی ج ۱ ص ۲۸۴. الخصال ص ۱۱۶. بحارالانوار ج ۲۵ ص ۱۳۷ و ۱۳۸)

در این حدیث نیز امام رضا (ع) فرمودند: «علامت‌های امام، وصیت و سلاح است و سلاح در اهل بیت (ع)، مانند تابوت است در بنی‌اسرائیل»
فقط یک شبهه در این حدیث وجود دارد و آن این است که امام باید فرزند بزرگ پدرش باشد که البته این امر قطعی و الزامی نیست؛ زیرا مثلاً در امام حسین (ع) و امام کاظم (ع) می‌بینیم که این قاعده وجود ندارد. ولیکن امامت آن‌ها بر قوت خود باقی است و شکی در آن نمی‌باشد.

اما آنچه درباره‌ی سلاح رسول الله (ص) از دو حدیث قبل فهمیدیم، این است که آن سلاح در اهل بیت (ع)، مانند تابوت است در بنی‌اسرائیل. اکنون با احادیث بعدی، برای ما روشن می‌شود که منظور از سلاح، همان علم است. طبیعتاً عقلانی هم هست که ما نه شمشیر رسول الله (ص) را دیده‌ایم و نه قدرت تشخیص آن را داریم؛ اما اگر منظور از سلاح، علم باشد، قابل شناخت است و اتفاقاً موافق آیات قرآن است.

قال أبو جعفر علیه السلام: إنما مثل السلاح فینا کمثل التابوت فی بنی إسرائیل، أینما دار التابوت دار الملک، وأینما دار السلاح فینا دار العلم.
امام باقر (ع) فرمود: «همانا مَثَلِ سلاح در ما، مانند تابوت است در بنی‌اسرائیل؛ یعنی هر کجا که تابوت می‌بود، مُلک نیز آنجا بود. پس هر کدام از ما که سلاح نزدش باشد، علم نزدش است». (الکافی ج ۱ ص ۲۳۸. بصائر الدرجات ص ۱۹۶)

همان‌طور که دیدیم، امام باقر (ع) فرمودند که هر کدام از اهل بیت (ع) که سلاح نزدش باشد، علم نزدش است؛ یعنی منظور از آن سلاحی که ادعا و امر مدعی را اثبات می‌کند، همان علم است.

عن عبد الله بن أبی یعفور قال: سمعت أبا عبد الله علیه السلام یقول: إنما مثل السلاح فینا مثل التابوت فی بنی إسرائیل، حیثما دار التابوت دار الملک، فأینما دار السلاح فینا دار العلم.
عبدالله بن ابی یعفور گوید: شنیدم امام صادق (ع) می‌فرمود: «همانا مَثَلِ سلاح در ما، مانند تابوت است در بنی‌اسرائیل؛ یعنی هر کجا تابوت بود، ملک نیز آنجا بود. پس هر کدام از ما که سلاح نزدش باشد، علم نزدش است». (الکافی ج ۱ ص ۲۳۸. بصائر الدرجات ص ۲۰۳)

همان‌طور که دیدیم، مشابه حدیث قبلی، از امام صادق (ع) نیز ذکر شده است.

عن صفوان عن أبی الحسن الرضا علیه‌السلام قال: کان أبو جعفر علیه السلام یقول: إنما مثل السلاح فینا مثل التابوت فی بنی إسرائیل، حیثما دار التابوت اوتوا النبوه، وحیثما دار السلاح فینا فثم الامر، قلت: فیکون السلاح مزایلا للعلم؟ قال: لا.
صفوان گوید: امام رضا (ع) فرمود: امام باقر (ع) می‌فرمود: «همانا مَثَلِ سلاح در ما، مانند تابوت است در بنی‌اسرائیل؛ یعنی هر کسی تابوت نزدش بود نبوت برای او بود؛ و نیز هر کدام از ما که سلاح نزدش باشد صاحب امر است. از ایشان سؤال شد: آیا سلاح از علم متمایز (جدا) است؟ امام رضا (ع) فرمود: خیر». (الکافی ج ۱ ص ۲۳۸. بصائر الدرجات ص ۲۰۳)

و نیز این امر را امام رضا (ع) فرموده‌اند که هر کجا سلاح باشد، امر نیز در آنجا است و آن شخص صاحب امر است؛ و وقتی‌که از ایشان سؤال می‌شود که آیا سلاح و علم متمایز هستند، می‌فرمایند: خیر.

اکنون به احادیثی می‌پردازیم که به ما گفته شده است: اگر کسی مدعی شد، از او سؤالاتی بپرسید که فقط صاحب این امر می‌تواند جواب بدهد؛ یعنی سؤال از توحید و قرآن و کتب آسمانی و امثال این‌ها که این امر هم کاملاً مرتبط با علم است. جواب دادن به سؤالات، علم مدعی را مشخص می‌کند.

عن مفضل بن عمر قال: سمعت أبا عبدالله علیه‌السلام یقول: لصاحب هذا الامر غیبتان، إحداهما یرجع منها إلى أهله، والاخرى یقال: هلک، فی أی واد سلک، قلت: کیف نصنع إذا کان کذلک؟ قال: إذا ادعاها مدع فاسألوه عن أشیاء یجیب فیها مثله.
مفضل بن عمر گوید: شنیدم امام صادق (ع) می‌فرمود: «همانا برای صاحب این امر دو غیبت است. در یکی از آن‌ها به اهلش بازمی‌گردد؛ و در دیگری گفته شود: هلاک شده است. در کدام وادی سلوک می‌کند. گفتم: در آن زمان چه‌کار کنیم. امام صادق (ع) فرمود: اگر کسی ادعایی کرد، از او از مسائلی سؤال کنید که کسی که همانند او است بتواند به آن جواب دهد». (الکافی ج ۱ ص ۳۴۰. إثبات الهداه ج ۳ ص ۴۴۵)

در این حدیث و حدیث بعدی که مشابه آن است، امام صادق (ع) می‌فرمایند که اگر کسی مدعی شد، از او سؤالاتی بپرسید که کسی که همانند امام مهدی (ع) باشد، بتواند جواب دهد؛ یعنی با علم و حکمتش او را بشناسید.

عن المفضل بن عمر قال: سمعت أبا عبدالله علیه‌السلام یقول: إن لصاحب هذا الأمر غیبتین، یرجع فی أحدهما إلى أهله، والأخرى یقال: هلک، فی أی واد سلک، قلت: کیف نصنع إذا کان ذلک؟ قال: إن ادعى مدع فاسألوه عن تلک العظائم التی یجیب فیها مثله.
مفضل بن عمر گوید: شنیدم امام صادق (ع) می‌فرمود: «همانا برای صاحب این امر دو غیبت است. در یکی از آن‌ها به اهلش بازمی‌گردد؛ و در دیگری گفته شود: هلاک شده است. در کدام وادی سلوک می‌کند. گفتم: در آن زمان چه‌کار کنیم. فرمود: اگر کسی ادعا کرد، از او از آن عظائمی (مسائل عظیمی) سؤال کنید که کسی که همانند او است بتواند به آن جواب دهد». (الغیبه النعمانی ص ۱۷۸. بحارالانوار ج ۵۲ ص ۱۵۷)

اکنون به اینکه پرچم رسول الله (ص)، همان حاکمیت خداوند است، می‌پردازیم. همان‌طور که در حدیث امام باقر (ع)، یعنی اولین حدیث خواندیم، پرچم رسول الله (ص) که البته پرچم تمام اهل بیت (ع) و بلکه پرچم تمام انبیا و اوصیا (ع) است، یکی می‌باشد.

حال ببینیم این پرچم چیست و مفهوم آن چه می‌باشد؟ آیا می‌توانیم بگوییم که این پرچم یک پرچم مادی، مانند پرچم‌های فراوان که صرفاً یک چوب و پارچه هستند، می‌باشد؟ یا اینکه پرچم نیز مانند سلاح، بیانگر یک امر و مفهومی است.

در احادیث بعدی این امر برای ما روشن می‌شود که منظور از پرچم رسول الله (ص) یا پرچم اهل بیت (ع)، یا پرچمی که صاحب حق در آخرالزمان توسط آن شناخته می‌شود، چیست؟

عن أبی عبد الله علیه‌السلام قال: إنّ لنا أهل البیت رایه من تقدّمها مرق ومن تأخر عنها زهق ومن تبعها لحق، یکون مکتوباً فیها: البیعه لله.
امام صادق (ع) فرمود: «به‌درستی که برای ما اهل بیت پرچمی است که هر کس از آن جلو بزند، بیعت شکنی کرده است و هر کس از آن عقب بماند، نابود می‌شود و هر کس که همراه آن باشد، (به ما) مُلحق (وصل) شده است. بر روی آن مکتوب است: البیعه لله (حاکمیت از آن خداوند است)». (مائتان وخمسون علامه ص ۱۵)

در این حدیث، امام صادق (ع) به‌وضوح حقیقت این پرچم را برای ما روشن می‌کنند. این پرچم، البیعه لله یا همان حاکمیت برای خداوند است، می‌باشد؛ و اکنون می‌بینیم که این امر نیز کاملاً موافق قرآن است؛ زیرا در آیات قرآن نیز یکی از دلایل روشن برای خلفای خداوند، اعتقاد و دعوت به حاکمیت خداوند ذکر شده است.

عن أبی عبد الله علیه‌السلام قال: أنه یکون فی رایه المهدی علیه السلام: البیعه لله عزوجل.
امام صادق (ع) فرمود: «پرچم مهدی (ع)، البیعه لله عزوجل (حاکمیت از آن خداوند است) می‌باشد». (کمال‌الدین ج ۲ ص ۶۵۴)

در این حدیث، امام صادق (ع) به پرچم مهدی (ع) به‌صورت خاص اشاره می‌کنند و می‌بینیم که باز هم به البیعه لله یا همان حاکمیت خداوند اشاره شده است.

در مجموع احادیث فراوانی که ذکر شد، مجدداً به همان سه نشانه‌ای که در قرآن برای شناخت خلیفه‌ی خداوند بیان شده بود، می‌رسیم؛ یعنی «وصیت رسول الله (ص)» و «سلاح رسول الله (ص)» یا همان علم و حکمت و «پرچم رسول الله (ص)» یا همان حاکمیت خداوند.

رؤیای صادقه

از دیگر راه‌های شناخت حجت خدا «رؤیای صالحه یا خواب صادقه» است.

إِذْ قَالَ یُوسُفُ لِأَبِیهِ یَا أَبتِ إِنِّی رَأَیْتُ أَحَدَ عَشَرَ کَوْکَبًا وَالشَّمْسَ وَالْقَمَرَ رَأَیْتُهُمْ لِی سَاجِدِینَ * قَالَ یَا بُنَیَّ لاَ تَقْصُصْ رُؤْیَاکَ عَلَی إِخْوَتِکَ فَیَکِیدُواْ لَکَ کَیْدًا إِنَّ الشَّیْطَانَ لِلإِنسَانِ عَدُوٌّ مُّبِینٌ * وَکَذَلِکَ یَجْتَبِیکَ رَبُّکَ وَیُعَلِّمُکَ مِن تَأْوِیلِ الأَحَادِیثِ وَیُتِمُّ نِعْمَتَهُ عَلَیْکَ وَعَلَی آلِ یَعْقُوبَ کَمَا أَتَمَّهَا عَلَی أَبَوَیْکَ مِن قَبْلُ إِبْرَاهِیمَ وَإِسْحَاقَ إِنَّ رَبَّکَ عَلِیمٌ حَکِیمٌ. (یوسف:۴-۶)
«زمانی که یوسف به پدرش گفت ای پدر جان من در خواب یازده ستاره دیدم و خورشید و ماه را دیدم که به من سجده می‌کنند * گفت: ای فرزندم خواب خود را برای برادرانت بازگو مکن که برای تو نقشه خطرناک می‌کشند، چرا که شیطان دشمن آشکار انسان است * و این‌چنین پروردگارت تو را برمی‌گزیند و از تعبیر خواب‌ها به تو می‌آموزد و نعمتش را بر تو و بر خاندان یعقوب تمام می‌کند همان‌گونه که قبلاً بر پدران تو ابراهیم و اسحاق تمام کرد در حقیقت پروردگار تو دانای حکیم است.»

در اینجا می‌بینیم که رؤیای حضرت یوسف (ع) نه‌تنها برای خود او بلکه برای پدرش حضرت یعقوب (ع) که از پیامبران و حجت‌های معصوم خداوند است، راهی برای شناخت حجت می‌باشد؛ زیرا حضرت یعقوب با دیدن این رؤیا از جانب حضرت یوسف (ع) او را از برگزیدگان پروردگار و در زمره دیگر حجت‌های خدا یعنی حضرت ابراهیم (ع) و حضرت اسحاق (ع) می‌بیند.

همچنین گفتار حضرت یعقوب (ع) به حضرت یوسف (ع) که خواب خود را برای برادرانت بازگو مکن که برای تو نقشه خطرناک می‌کشند، نشانه آن است که رؤیای صادقه از راه‌های شناخت حجت برای مردم نیز بوده است؛ زیرا با این رؤیایی که حضرت یوسف (ع) دیده بود برادرانش پی به حجت بودن او می‌بردند.

عن النبی صلى الله علیه وآله قال: إذا اقترب الزمان لم تکن رؤیا المسلم تکذب، وأصدقکم رؤیا أصدقکم حدیثا، ورؤیا المؤمن جزء من خمسه وأربعین جزءا من النبوه.
رسول الله (ص) فرمود: «اگر آن زمان نزدیک شود، رؤیای مسلمان را نمی‌توان تکذیب کرد؛ و صادق‌ترین آن‌ها در رؤیا، راستگوترین آن‌ها در گفتار است؛ و رؤیای مؤمن جزئی از چهل‌وپنج جزء نبوت یا وحی است». (شرح اصول کافی ج ۱۱ ص ۴۷۶)

عن هشام بن سالم، عن أبی عبد الله علیه‌السلام قال: سمعته یقول: رأى المؤمن ورؤیاه فی آخر الزمان على سبعین جزءا من أجزاء النبوه.
امام صادق (ع) فرمود: «رؤیای مؤمن در آخرالزمان جزئی از هفتاد جزء نبوت یا وحی است». (الکافی ج ۸ ص ۹۰. بحارالانوار ج ۵۸ ص ۱۷۷)

عن عبد الله بن عجلان قال: ذکرنا خروج القائم علیه‌السلام عند أبی عبدالله علیه‌السلام فقلت له: کیف لنا أن نعلم ذلک؟ فقال: یصبح أحدکم وتحت رأسه صحیفه علیها مکتوب: طاعه معروفه.
عبدالله بن عجلان گوید: «نزد امام صادق (ع) ذکر خروج قائم (ع) می‌کردیم. پس به ایشان گفتم: چگونه او را بشناسیم؟ امام صادق (ع) فرمود: برخی از شما شب را به صبح می‌رساند و زیر سرش در صحیفه‌ای نوشته شده: اطاعتش خیر و نیکو است». (کمال‌الدین ج ۲ ص ۶۵۴)

عن أبی عبد الله علیه‌السلام قال: فإذا رأیتمونا قد اجتمعنا على رجل فانهدوا إلینا بالسلاح.
امام صادق (ع) فرمود: «پس هر وقت دیدید که ما بر مردی جمع شدیم (گرد آمدیم) با اسلحه یاری‌اش بشتابید». (‏الغیبه النعمانی ص ۱۹۷)

جمع شدن اهل بیت (ع) در یک زمان ممکن نمی‌باشد جز در عالم ملکوت یا رؤیای صادقه.

عن أبی الحسن علی بن موسى الرضا علیهما السلام قال: … ولقد حدثنی أبی، عن جدی، عن أبیه علیه السلام أن رسول الله صلى الله علیه وآله قال: من رآنی فی منامه فقد رآنی لان الشیطان لا یتمثل فی صورتی ولا فی صوره أحد من أوصیائی ولا فی صوره واحده من شیعتهم وإن الرؤیا الصادقه جزء من سبعین جزءا من النبوه.
رسول الله (ص) فرمود: «هر کس مرا در خواب ببیند به‌درستی که مرا دیده است، چرا که شیطان نمی‌تواند به‌صورت من و هیچ‌کدام از جانشینانم درآید … و به‌درستی که رؤیای صادقه جزئی از هفتاد جزء نبوت یا وحی است». (من لا یحضره الفقیه ج ۲ ص ۵۸۵. الامالی الصدوق ص ۱۲۱. وسائل الشیعه ج ۱۰ ص ۴۳۶. بحارالانوار ج ۴۹ ص ۲۸۳)

عن الفضل بن الحارث قال: کنت بسر من رأى وقت خروج سیدی أبی الحسن علیه السلام فرأینا أبا محمد علیه السلام … قال أبا محمد علیه السلام: … أن کلامنا فی النوم مثل کلامنا فی الیقظه.
در حدیثی از امام حسن عسکری (ع) بعد از آنکه فضل بن الحارث ایشان را در خواب دیده بود و امام مسائلی را به او فرموده بود، امام حسن عسکری (ع) فرمود: «به‌درستی که کلام ما در خواب مثل کلام ما در بیداری است». (اختیار معرفه الرجال الطوسی ج ۲ ص ۸۴۳. مستدرک سفینه البحار ج ۹ ص ۱۷۵)

امام احمد الحسن (ع): «آیا ما، آنچه امام حسین (ع) در کربلا تقدیم کرد، اعم از رؤیا و مکاشفه که دلیلی بر تشخص صاحب حق است، تقدیم نکردیم؟ آیا تواتر و فراوانی رؤیاهای مردم از کشورهای مختلف، به پیامبران و اوصیاء و به محمد (ص) و آل محمد (ع) که آن‌ها را به یاری صاحب حق، یمانی و قائم آل محمد امر می‌کنند، کافی نیست؟ آیا تواتر و فراوانی رؤیاهای مؤمنین و مؤمنات به خداوند و روز قیامت کافی نیست؟»

«آیا قرآن را نخوانده‌اید و در داستان یوسف (ع) تفکر نکرده‌اید؟ که چگونه حضرت یعقوب (ع)، درحالی‌که او پیامبر خداست و در قرآن و آن کتاب خداست، رؤیای یوسف (ع) را به‌عنوان دلیلی بر تشخیص مصداق خلیفه خدا که آن یوسف (ع) بود، معتبر دانست؟ و یوسف را بر حذر داشت که این رؤیا را به برادران خود نگوید؛ زیرا که با این رؤیا او را خواهند شناخت؛ و درنهایت ممکن است همان اتفاقی که برای هابیل افتاد، برای او نیز تکرار شود.

قَالَ یَا بُنَیَّ لاَ تَقْصُصْ رُوْیَاکَ عَلَی إِخْوَتِکَ فَیَکِیدُواْ لَکَ کَیْدًا إِنَّ الشَّیْطَانَ لِلإِنسَانِ عَدُوٌّ مُّبِینٌ. (یوسف:۵)
«گفت: ای فرزندم خواب خود را برای برادرانت بازگو مکن، که برای تو نقشه خطرناک می‌کشند، چرا که شیطان دشمن آشکار انسان است.»

آیا این اقرار واضح قرآنی، به حجیت رؤیا، در تشخیص مصداق خلیفه الله در زمین نیست؟ آیا یوسف بر اساس رؤیای فرعون، اقتصاد دولت مصر را پایه‌گذاری نکرده و برای مردم غذای فراوان فراهم نکرد؟ آیا خداوند خود را شاهد قرار نداد که خلیفه‌ی خود را در زمینش، با رؤیا و مکاشفه که آن‌ها راه وحی الهی هستند، آشکار کند؟

قُلْ کَفَى بِاللّهِ شَهِیدًا بَیْنِی وَبَیْنَکُمْ إِنَّهُ کَانَ بِعِبَادِهِ خَبِیرًا بَصِیرًا. (الاسراء:۹۶)
«بگو کافی است که خداوند بین من و شما شهادت دهد، به‌درستی که او به بندگانش آگاه و بینا است.»
هُوَ الَّذِی أَرْسَلَ رَسُولَهُ بِالْهُدَى وَدِینِ الْحَقِّ لِیُظْهِرَهُ عَلَى الدِّینِ کُلِّهِ وَکَفَى بِاللَّهِ شَهِیدًا. (الفتح:۲۸)
«اوست کسى که رسول خود را با هدایت و دین حق فرستاد تا آن را بر تمام ادیان پیروز گرداند و شهادت خداوند کفایت می‌کند.»

چگونه خداوند شهادت می‌دهد؟ و چگونه خدا با بندگانش چه کافر و یا مؤمن سخن گفته و برای آن‌ها شهادت می‌دهد؟ آیا خداوند برای حواریون که به یاری حضرت عیسى (ع) شتافتند، شهادت نداد؟

وَإِذْ أَوْحَیْتُ إِلَى الْحَوَارِیِّینَ أَنْ آمِنُواْ بِی وَبِرَسُولِی قَالُوَاْ آمَنَّا وَاشْهَدْ بِأَنَّنَا مُسْلِمُونَ. (المائده:۱۱۱)
«و هنگامی‌که به حواریون وحی کردم که به من و رسول من ایمان آورید گفتند ایمان آوردیم شاهد باش که ما تسلیم امر تو هستیم.»

آیا خداوند خودش و فرشتگان و اولیائش را شاهد قرار نداد تا توسط رؤیا و مکاشفه برای صاحب حق و خلیفه خدا در زمین شهادت دهند؟

لَّکِنِ اللّهُ یَشْهَدُ بِمَا أَنزَلَ إِلَیْکَ أَنزَلَهُ بِعِلْمِهِ وَالْمَلآئِکَهُ یَشْهَدُونَ وَکَفَى بِاللّهِ شَهِیدًا. (النساء:۱۶۶)
«لیکن خدا به آنچه برای تو فرستاد شهادت می‌دهد که آن را از علم خود فرستاده است و فرشتگان نیز شهادت می‌دهند و شهادت الله کافی است.»
وَیَقُولُ الَّذِینَ کَفَرُواْ لَسْتَ مُرْسَلًا قُلْ کَفَى بِاللّهِ شَهِیدًا بَیْنِی وَبَیْنَکُمْ وَمَنْ عِندَهُ عِلْمُ الْکِتَابِ. (الرعد:۴۳)
«و کافران می‌گویند که تو رسول خدا نیستی بگو کافی است که خداوند بین من و شما شهادت دهد و کسی که علم کتاب نزد اوست.»

پس ای مردم عاقل باشید و نگذارید کسی شما را سبک شمارد. تا اینکه شما را در جایگاه کسانى که فرستادگان و خلفای خدا در زمین را تکذیب کرده بودند، بگذارند؛ و به وحی خدا، در رؤیا و مکاشفه، خواب‌های آشفته گویند؛ و خداوند سخن خبیث آن‌ها را که تا امروز بدون تدبر تکرار می‌شود را در قرآن ذکر نمود:

بَلْ قَالُواْ أَضْغَاثُ أَحْلاَمٍ بَلِ افْتَرَاهُ بَلْ هُوَ شَاعِرٌ فَلْیَأْتِنَا بِآیَهٍ کَمَا أُرْسِلَ الأَوَّلُونَ. (الانبیاء:۵)
«ولیکن گفتند که خواب‌هایی آشفته است، بلکه از خودش آن را ساخته است، بلکه او شاعر است، پس برای ما معجزه‌ای بیاورد، همان‌طور که فرستادگان گذشته بودند.»

ای مردم، علمای گمراه و پیروان آن‌ها، شما را فریب ندهند. بخوانید، جستجو کنید، دقیق باشید، بیاموزید و خودتان حقیقت را بیابید؛ و بر کس دیگری توکل نکنید تا برای آخرت شما تصمیم‌گیری کند؛ زیرا فردا پشیمان خواهید شد و فردا پشیمانی سودی نخواهد داشت.

وَقَالُوا رَبَّنَا إِنَّا أَطَعْنَا سَادَتَنَا وَکُبَرَاءنَا فَأَضَلُّونَا السَّبِیلَا. (الاحزاب:۶۷)
«و گفتند ای پروردگار ما، ما اطاعت امر بزرگان و پیشوایان خود را کردیم و آن‌ها ما را به گمراهی کشیدند.»

این نصیحت من برای شماست؛ و به خدا سوگند که آن نصیحت کسی است که نگران شماست و با شما رحیم است. پس در آن تدبر کنید. (انتهای کلام امام احمد الحسن (ع). از خطبه محرم)

دستورالعمل امام صادق (ع) برای دیدن رسول خدا (ص) در خواب

حدث الشریف أبو القاسم الحسین بن الحسن بن على بن محمد بن احمد بن محمد بن اسمعیل بن عبد الله بن على بن ابی طالب العلوى ابن اخى الکوکبى قال اخبرنی اسمعیل بن محمد قال اخبرنی اسمعیل بن على بن قدامه قال حدثنا احمد بن عبدان البردعى قال حدثنا سهل بن صقیر قال سمعت ابا عبد الله علیه السلام یقول من اراد ان یرى رسول الله صلى الله علیه وآله فی منامه فلیصل العشاء الاخره ولیغتسل غسلا نظیفا ولیصل اربع رکعات باربع ماه آیه الکرسی ولیصل على محمد وآل محمد علیه وعلیهم السلام الف مره ولیبت على ثوب نظیف لم یجامع علیه حلالا ولا حراما ولیضع یده الیمنى تحت خده الایمن ولیسبح ماه مره سبحان الله والحمد لله ولا اله الا الله والله اکبر ولا حول ولا قوه الا بالله ولیقل ماه مره ما شاء الله فانه یرى النبی صلى الله علیه وآله فی منامه.
شنیدم امام صادق (ع) می‌فرمود: «هر کس که می‌خواهد رسول الله (ص) را در خواب ببیند … پس او رسول الله (ص) را در خوابش خواهد دید». (فلاح السائل السید بن طاووس ص ۲۸۵. دار السلام ج ۳ ص ۹)

استخاره از قرآن

  • امام علی (ع) برای راه شناختن مهدی (ع) فرمود: «پس اگر خداوند برای تو خیری خواست، پس عزم خود استوار گردان و اگر در راه رسیدن به خدمت او توفیق یافتی از او به دیگری بازمگرد و هرگاه به سویش راه یافتی از او درنگذر». (الغیبه النعمانی ص ۲۱۴)
  • علی بن معاذ گوید: به صفوان بن یحیی (که قبلاً از واقفیون بود و در امام کاظم ع توقف کرده بود) گفتم: چگونه امر علی (بن موسی‌الرضا ع) برای تو قطعیت پیدا کرد؟ گفت: «نماز خواندم و دعا کردم و استخاره کردم و امرش برای من قطعی شد». (الغیبه الطوسی ص ۶۱)

والحمد لله رب العالمین؛ وصلی الله علی محمد وآل محمد الائمه والمهدیین وسلم تسلیما کثیرا.